-
دلتنگی
دوشنبه 16 بهمنماه سال 1385 18:15
امشب بر شانه های دلم کوله باری سنگینی می کند کوله باری پُرِاز دلتنگی دلتنگی های کهنه و تازه یکی از سال های ویران، سخنی می گوید دیگری از ماه های خسته و رفته آن یکی از شب یلدایی که گذشت و یکی، از لحظه هایی که در بیهودگی ها غرق شد... دلم می شکند زیر بار این همه دلتنگی روحم ولی در پی دلتنگی ِ دیگر می گریزد از همه دلتنگی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 آذرماه سال 1385 17:20
وقتی به عشق می رسم از لذت نگاه غم را به حرمت تو فراموش می کنم تا آخرین نگاه به یاد توام بدان دل هر چه می کند همه آن برای تو قلب مرا که برده ای و رفته ام ز دست قلب تمام عشق پرستان فدای تو ************************* کنار آشنایی تو آشیانه می کنم فضای آشیانه را پر از ترانه می کنم کسی سوال می کند به خاطر چه زنده ای ؟ و من...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 آبانماه سال 1385 12:54
در بیکرانِ زندگی دو چیز افسونم میکند : آبی آسمان که می بینم و می دانم که نیست و بیکرانِ حضرت حق که نمی بینم و می دانم که هست ....
-
بادام تلخ
جمعه 21 مهرماه سال 1385 16:34
************************************************* شهرداری آمد ! جمع کن... بُرد... بُر و ((جان مولا نبرید)) معرفت مُرد... بُرو ثروتت را بُردند ... باز هم پیر شدی شامِ امشب این است: از خودت سیر شدی این چه قانونی بود ؟! جز دو رویی و ریا که به نامش بردند روزیِ پاکِ ترا تو که می دانستی بی گناهی جرم است خوب می فهمیدی رسم...
-
میلاد
جمعه 21 مهرماه سال 1385 15:55
برای روز میلاد تن خود من آشفته رو تنها نزاری برای دیدن باغ نگاهت میون پیکر شبها نزاری همه تنهایی ها با من رفیقن من و در حسرت عشقت نزاری برای روز میلاد تن خود منو دور از دل و دیدن نزاری دلم دل تنگ و میل به تو میخواد دلم رو در پی غم ها نزاری میام تنها توی قلبت می شینم من و قلبت رو جایی جا نزاری عزیزم جشن میلادت مبارک...